تقدیم به اقای روحانی: دلخوش به شعار اعتدالیم الحق که چقدر خوش خیالیم پیوسته دچار ضدحالیم بگذار که اندکی بنالیم وضعیت ما اگر که حاد است تقصیر ز احمدی نژاد است
از پاقدم شما حسن جان شد روزی و رزق ما دوچندان کلا متحول شده ایران اجناس شده چقدر ارزان گر قیمت گوشت و نان زیاد است تقصیر ز احمدی نژاد است
تو از سر مملکت زیادی منت به سر همه نهادی تو عاشق نقد و انتقادی یک دکتر خیلی باسوادی گر منتقد تو بی سواد است تقصیر ز احمدی نژاد است
تو شیخ همیشه دیپلماتی حلال تمام مشکلاتی واسه همه میکنی تو قاطی دلبسته به این مذاکراتی گر زحمت هسته ای به باد است تقصیر ز احمدی نژاد است
ای حاج حسن چقدر مردی با رانت و فساد در نبردی به به که تو واقعا چه کردی امروز اگر چنانچه فردی مشغول به سوء استفاده است تقصیر ز احمدی نژاد است
تو جنبه انتقاد داری کابینه با سواد داری شخصیتی چون جواد داری داعیه اقتصاد داری گر گیر به کار اقتصاد است تقصیر ز احمدی نژاد است
از برکت این کلید تدبیر اوضاع دوباره کرده تغییر روباه شده برای ما شیر البته حسن نداشت تقصیر گر دشمن دوباره شاد است تقصیر ز احمدی نژاد است
آهنگ مذاکره شده ساز پیداست نتیجه اش از آغاز اشتون بکند برای ما ناز تحریم شویم ما ولی باز لبخند به لب های جواد است تقصیر ز احمدی نژاد است
گردیده مذاکرات تمدید پس گاو حسن دوباره زایید ای وای شما چه ناقلایید با این که رفیق کدخدایید تحریم جواب اعتماد است تقصیر ز احمدی نژاد است
احسنت بر این وزیر ارشاد دیدید عجب مجوزی داد خوانندگی زنان شد آزاد کردند دل گوگوش را شاد گر کشور ما پر از فساد است تقصیر ز احمدی نژاد است
گر بودجه مملکت شود کم تحریم اگر شویم هردم تزریق شود به مملکت سم اصلا همه چیز به جهنم گر کار تو غرق انتقاد است تقصیر ز احمدی نژاد است تقصیر ز احمدی نژاد است
نقی! نامی که فخر آسمان است تلفظ کردنش حظ دهان است
ز القاب امام ِ هادیِ ماست امامی که عزیز شیعیان است
امام قد بلند ِ ماه رویی که جدّ حضرت صاحب زمان است
نقی، یعنی تو پاکی! پاک تر از همان آبی که در جنت روان است
نقی، چون مظهر پاکی ست، نامش برای قرنِ آلوده، گران است
به نام مادرش سوگند، زهرا! همان که صبح چشمش جاودان است
نخواهد از نفس افتاد این عشق که از «هادی» به قلب عاشقان است
به کوریِ دو چشم آن حقیری که از فرط حقارت بد دهان است
به هر دیوارِِ این دنیا نوشتیم : «نقی» زیباترین نام جهان است
چـــرا پــشـت ديــوار پنــــــهان شــدن .............. چــرا از هــــياهـــو هـــراســـان شـــدن
چـرا مثل چاهي که از خود تهي ست ............... به يــک ضــربه در خويش ويران شــدن
چـــــرا خـــوي در يــــوزگــي داشـــتن ............. به دنــــــبال دونـــان پــي نـان شــــدن
چـــــرا روزي از مصــــلـحت خواســتن ............. به ظــاهـر فـريبــــي مســلمان شــدن
چـــــــــرا دل به آلـــــودگــــي باخــــتن ............ ز آييـــــــنه هـا روي گـــــــردان شــــدن
تـو آن گـونـه مي کـوشـي از بهـر جاه ............... که مــوري بــراي سـليــــمان شـــــدن
بـــيا تا بـکــوشـيم انســان شــويـــم ................. که زيباست ، زيباست ، انسان شدن