در یوسف آباد تهران، خانوادهای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمیکرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره میرود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچهها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون میرود.
پس از گذشت چند ساعت، بچهها از بازی خسته شده و شروع به گریه میکنند و تا آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچهها طول میکشد. مرد خانه، سراغ همسر خود را از بچهها میگیرد و بچهها میگویند که مادر برای خرید گوشت از خانه بیرون رفته و هنوز برنگشته، مرد سراغ قصاب محله میرود و پرس و جو میکند؛ ولی قصاب اظهار بیاطلاعی میکند.
آن مرد پس از تلفن به اقوام و آشنایان سراغ پاسگاه نیروی انتظامی میرود و جریان را تعریف میکند. مأموران پس از تحقیقات اولیه، سراغ قصاب رفته و از وی پرسش میکنند اما قصاب با قاطعیت تمام، اظهار بیاطلاعی کرد.
مأمورین به تفحص در مغازه پرداختند. سپس به زیرزمین که گوسفندان را پس از ذبح به آن جا میبردند، رفتند.
هنگام خارج شدن، مأمورین مقداری مو مییابند که موها، موی گوسفند نیست و قصاب برای بازجویی بیشتر به پاسگاه بردند.
سرانجام با پیگیریهای دقیق، قصاب به جنایت خود اعتراف کرد که:
این زن، همسایة ما بود ولی رعایت پاکدامنی را نمیکرد و سر و سینه خود را نمیپوشاند. و از جمال خوبی هم برخوردار بود. آن روز که به مغازه آمد به گونهای به خودش رسیده بود که نفس اماره مرا به وادار کرد کامی از آن زن بگیرم. او را برای دیدن گوشت بهتر به داخل مغازه دعوت کردم و به او گفتم گوشت خوب و مورد پسند شما، پشت یخچال است. وقتی پشت یخچال رفت او را به زیرزمین کشاندم و با کاردی که در دست داشتم او را تهدید کردم و از او خواستم تن به زنا بدهد، بیچاره میلرزید، اما چارهای نداشت.
در پایان که از او کامی گرفتم. افکار شیطانی مرا واداشت برای آن که کسی از ماجرا باخبر نشود، او را بکشم اما باز افکار شیطانی مرا رها نکرد و گوشت زن را جدا کرده، همراه گوشت گوسفندان چرخ کردم و فروختم و استخوانها را نیز در فلان منطقه خاک کردم.
این داستان از بدحجابی زن سرچشمه گرفت. شاید هیچگاه آن زن فکر نمیکرد که بدحجابی میتواند پایانی چنین تلخ و پرگناه داشته باشد و به تجاوز، قتل، یتیم شدن فرزندان و سرگردانی همسرش بینجامد و نیز چنین عواقبی برای قابل خود در پی داشته باشد.
از آفات و ناهنجاریهای خانوادگی در آخرالزّمان، زنسالاری تا سر حدّ زنپرستی و قبله قرار دادن زنان است:
(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبلهاش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود. مرد از همسرش اطاعت میکند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی میکند. در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار میکند، آنچه را که او نمیخواهد، انجام میدهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج میکند.
در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است. حرمت پدران و مادران سبک شمرده میشود. فرزند به پدرش تهمت میزند، پدر و مادرش را نفرین میکند و از مرگ آنها مسرور میشود.
امام صادق (علیه السلام) (در مجلسى که صحبت از قدرت و شوکت بنی عباس و فقر و بد حالى شیعه مى شد) فرمود:
من در روزى که ابو جعفر منصور دوانیقى با موکب سلطنتى خود حرکت مى کرد با او بودم او بر اسبى سوار بود که جمعى از خدم و سوارگانش همراهش بودند و جمعى دیگر از پشت سر مى آمدند و من بر الاغى سوار بودم و دوش به دوش او مى رفتم.
بعدا که به منزل آمدم یکى از دوستان با جمعیتى نزد من آمدند، آن دوست به من گفت: فدایت شوم تو را در مرکب منصور دوانیقى دیدم در حالى که بر الاغى سوار بودى و او بر اسب سوار بود، سرش را به سوى تو خم مى کرد و با تو سخن مى گفت کانه مى خواست زیر دست شدن تو را مجسم کند، در دلم گفتم: یا للعجب این حجت خدا بر خلق است که صاحب واقعى این سلطنت و شوکت است و کسى است که همه سلاطین عالم باید به او اقتدا کنند و این دیگرى مردى ستمگر و قاتل اولاد انبیا و مردى خونریز است، خون بى گناهانى را به زمین مىریزد که خدا دوست ندارد، آن وقت او در موکب سلطنتى قرار گرفته و تو بر الاغى سوارى، این فکر مرا گرفتار شبهه کرد به حدى که بر دین و جانم ترسیدم.
امام (علیه السلام) فرمود: بدو گفتم اگر حشمت و خدمى را که من داشتم و آن فرشتگانى را که از پیش رو و پشت سر من در حرکت بودند مى دیدى سلطنت منصور از نظرت مى افتاد و آن را حقیر و پشیز مى شمردى، دوستم چون این بشنید گفت: الان دلم آسوده شده.
و سپس پرسید: اینها تا کى سلطنت خواهند کرد؟ و چه زمانى امت اسلام از شر اینها راحت مى شود؟ در پاسخش گفتم: مگر تو نمى دانى که براى هر چیزى مدتى است، گفت:
چرا (مى دانم) گفتم: اگر بدانى که وقتى این امر تحقق یابد از چشم بر هم زدن هم سریعتر خواهد بود آن وقت علمت تو را نفع مى دهد؟ آرى اگر حال این قوم که نزد خدا دارند را بدانى و بدانى که چه حالى دارند آن وقت بغض و دشمنیت نسبت به آنان به نهایت درجه مى رسد، اگر تو و تمامى اهل زمین سعى کنید که حال آنان را شدیدتر از آنچه دارند بکنید هرگز نخواهید توانست پس شیطان تو را دست نیندازد که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنین است ولى منافقین نمى دانند.
… آیا نمى دانى که هر کس منتظر امر ما باشد و بر اذیتها و ترسها که امروز مى بیند صبر کند، فردا در زمره ما خواهد بود،
پس هر زمان دیدى حق مرده و اهلش از بین رفته اند و جور و ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن کهنه شده و چیزهایى در آن پدید آمده که در آن نیست
و دیدى که قرآن طبق هوا و هوسها توجیه و تفسیر مى شود و دیدى که دین وارونه شده، آن چنان که کاسه وارونه مى شود
و دیدى که اهل باطل بر اهل حق آقایى و سرورى مى کنند و دیدى که شر ظاهر گشته و از آن نهى نمى شود بلکه از اهل شر دفاع مى شود
و دیدى که فسق علنى شده و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفاء مى کنند و دیدى که مؤمن سکوت کرده، چون گفتارش پذیرفته نمى شود
و دیدى که فاسق دروغ مىگوید و پذیرفته مى شود و کسى دروغ و افتراى او را رد نمى کند و دیدى که صغیران بزرگتران را تحقیر مى کنند
و دیدى که قطع رحم همگانى شده و دیدى که وقتى کسى را به فسق مى ستایند خود او مى خندد و سخن گوینده را رد نمى کند
و دیدى که به پسر همان را مى دهند که به زن مى دهند و دیدى که زنان با زنان ازدواج مى کنند
و دیدى که مدح و ثنا بسیار شده و دیدى که مرد مال خود را در غیر راه اطاعت خدا انفاق مى کند و کسى نیست که او را نهى کند و دست او را بگیرد
و دیدى که مردم وقتى مؤمن را مى بینند که در حال اجتهاد و تلاش است، پناه به خدا مى برند از اینکه مثل او باشند
و دیدى که همسایه، همسایه اش را مى آزارد و کسى نیست جلویش را بگیرد
و دیدى که کافر وقتى وضع رقت بار مؤمن را مى بیند از وضع خود خوشحالى مى کند و چون فساد را در پهناى زمین گسترده مى بیند مسرور مى شود
و دیدى که شرابهاى گوناگون علنا نوشیده مى شود و مردمى بر سفره شراب جمع هستند که از خداى عز و جل هیچ پروایى ندارند
و دیدى که امر به معروف زایل شده
و دیدى که فاسق در اعمالى که خدا دوست ندارد نیرومند و مورد حمایت و مدح قرار مى گیرد
و دیدى که دارندگان آیات (در نسخه دیگر آمده دارندگان آثار) مورد تحقیر واقع مى شوند و هر کسى هم آنان را دوست بدارد تحقیر مىشود
و دیدى که راه خیر بسته شده و راه شر باز و پر رهرو است
و دیدى که خانه کعبه معطل مانده و مردم از رفتن به زیارت آن نهى مى شوند و به ترک آن تشویق و مامور مى گردند
و دیدى که هر کس به دیگرى می گوید آنچه را که خود نکرده و دیدى که مردان خود را براى مردان چاق مى کنند و زنان براى زنان
و دیدى که مرد از راه ماتحت خود روزى به دست مى آورد و زن از راه فرجش
و دیدى که زنان براى خود مجالس ترتیب مى دهند آن چنان که مردان تشکیل مى دهند
و دیدى که….عمل لواط و زن شدن مردان شایع و علنى گشته و به همین منظور خود را خضاب مى کنند و شانه مى زنند آن چنان که زنان براى شوهر خود شانه مى زنند
و دیدى که صاحب مال محترمتر از مؤمن است
و ربا علنى معامله مى شود و کسى سرزنش نمى کند
و دیدى که زنان به خاطر دادن زنا ستایش مى شوند و زن شوهرش را در عمل لواط با مردى دیگر کمک و همکارى مى کند
و دیدى که در نظر اکثریت مردم بهترین خانواده ها آن خانوادهاى است که زنان را بر کار فسق کمک مى کنند
و دیدى که مؤمن همواره در اندوه و تحقیر شده و خوار است
و دیدى که بدعتها و زنا علنى شده و مردم را دیدى که با شاهدى که به دروغ شهادت مى دهد به یکدیگر تجاوز مى کنند
و دیدى که حرام حلال و حلال تحریم شده است و دیدى که هر کس دین را با رأى و نظر خود براى خود توجیه مى کند و کتاب خدا و احکامش تعطیل شده
و دیدى که در ارتکاب گناه از تاریکى شب استفاده نمى شود بلکه در روز روشن گناه مى کنند
و دیدى که مؤمن جز با قلبش نمى تواند منکر را انکار کند و دیدى که مال بسیار هنگفت در راه خشم الهى خرج مىشود
و دیدى که والیان ولایت و سرپرستى مردم را قباله کسى بدانند که قدرتش بیشتر است
و دیدى که محرم به محرم خود اکتفاء کند و با او ازدواج نماید
و دیدى که مردم به صرف تهمت و بر اساس مظنه کشته مى شوند
و دیدى که مردم بر سر عشق ورزیدن به یک پسر با یکدیگر به ملاک غیرت مى ستیزند و حتى بر سر این عشق جان و مال فدا مى کنند
و دیدى که مردم کسى را که شهوت خود را با رفتن نزد زنان خاموش مى کند سرزنش مى نمایند
و دیدى که مرد با زنا دادن همسرش پول در مى آورد و زندگى مىکند با علم به اینکه او زنا مى دهد و حتى بر این کار او نظارت دارد
و دیدى که زن قاهر و مسلط بر شوهرش مى شود و بر خلاف میل او کارها مى کند و علیه او پولها خرج مى کند
و دیدى که مرد همسر و دختر- کنیز- خود را کرایه مى دهد و به طعام و نوشیدنى پست راضى مى شود
و اگر دیدى که سوگند به دروغ به خداى عز و جل بسیار و شایع شده
و دیدى که قمار علنى و آشکار گشته و دیدى که شراب علنا فروخته مى شود و کسى از آن منع نمىکند
و دیدى که زنان مسلمان ناموس خود را به اهل کفر مى دهند
و دیدى که لهو و لعب و رقص و آوازهخوانى علنى شده، مسلمانان از آن عبور مى کنند و احدى، احدى را منع نمى کند و احدى جرأت بر منع آن ندارد
و دیدى که افراد شریف و آبرومند به وسیله کسانى که از قدرت آنان مى ترسند توهین شده و خوار مى شوند
و دیدى که نزدیکترین افراد به درگاه والیان آن کسى است که با بد گویى به ما اهل بیت آن والیان را مدح مى گویند
و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى مى کند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است.
و دیدى که همسایه را از ترس زبانش احترام مى کنند و دیدى که راستگوترین مردم دروغ سازانند
و دیدى که شر علنى و بازار سخن چینى رایج شده و دیدى که بغى و ستم آشکار گشته
و دیدى که غیبت کردن نوعى ملاحت و خوش اخلاقى تلقى مىشود و مردم یکدیگر را به خاطر آن بشارت مى دهند
و دیدى که حج و جهاد جنبه غیر خدایى به خود مى گیرد
و دیدى که سلطان به خاطر کافر، مؤمن را توهین نموده و خوار مى سازد و دیدى که خرابى بر عمران مسلط شده
و دیدى که زندگى یک فروشنده از راه خیانت در کیل و وزن اداره مىشود
و دیدى که خونریزى یک امر آسان و پیش پا افتاده تلقى مىشود
و دیدى که اگر کسى به طلب ریاست برمىخیزد عوضش تنها دنیا است و خود را مردى بد زبان معرفى مىکند تا کسى جرأت اعتراض کردن نداشته باشدو نیز امور به او نسبت داده مىشود
و دیدى که به نماز بى اعتنایى مىشود
و دیدى که ثروتمند مال بسیارى نزدش جمع شده و از روزى که مشغول جمع آورى آن شده، زکاتش را نداده
و دیدى که میت را از قبرش بیرون مىکشند و آزارش داده، کفنهایش را مىفروشند
و دیدى که هرج و مرج بسیار شده و دیدى که افراد در صبح و عصر مست هستند و هیچ اهتمامى به وضع مردم ندارند
و دیدى که با چهار پایان جماع مىکنند و دیدى که چهار پایان به جان یکدیگر مىافتند و یکدیگر را پاره مىکنند
دیدى که مرد برای نماز خانهاش مىرود و بر مىگردد در حالى که جامههایش را ربودهاند
و دیدى که دلهاى مردم قساوت و چشمهاشان خشک شده و ذکر خدا بر آنان سنگین مىآید و حرام خوارى علنى گشته و بر سر آن از یکدیگر پیشى مىگیرند
و دیدى که نمازگزار اگر به نمازخانه مىرود براى آن است که خود را به مردم نشان دهد، مردم او را ببینند که نماز مىخواند
و اگر دیدى که فقیه براى غیر هدف دین تفقه مىکند، یعنى به این منظور فقه مىخواند که دنیا و ریاست به دست آورد
و دیدى که مردم به سوى آن کسى مىشتابند که غالب باشد و خلاصه هر یک از دو طرف نزاع غلبه کند مردم با او باشند، چه غلبهاش حق باشد و چه باطل
و دیدى که طالب حلال مورد مذمت و سرزنش و طالب حرام مورد مدح و احترام قرار گیرد
و دیدى که در دو حرم کعبه و مدینه کارهایى صورت مىگیرد که خدا دوست نمىدارد و هیچکس جلوگیر آنان نیست و حتى بین آنان و آن عمل زشت کسى حائل نمىشود
و دیدى که در دو حرم شریف ساز و آواز علنى ارتکاب مىشود
و دیدى که افرادى سخن از حق مىگویند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند ولى از پاى خطابه اش کسى برمىخیزد در حالى که خود را خیر خواه و دلسوز او مىداند از در خیر خواهى و نصیحت مىگوید: خدا از تو نخواسته که این حرفها را بزنى
و دیدى که راههاى خیر از رهرو خالى است و احدى به آن راه نمىرود
و دیدى که جنازه را به اهتزاز در مىآورند و کسى از این عمل ناراحت نمىشود و دیدى که هر سالى که مىگذرد بدعتهاى بیشترى از سال قبل باب شده و شر بیشترى پیدا مىشود
و دیدى که خلق و جمعیتها جز اغنیاء را پیروى نمىکنند، دیدى که حاجت محتاج را در برابر مسخره کردن او و خندیدن به او بر آورده مىکنند و ترحمشان براى غیر رضاى خدا است
و دیدى که آیات آسمانى الهى رخ مىدهد ولى کسى از آن نمىترسد و دیدى که مردم با یکدیگر جفتگیرى مىکنند، آن طور که چهار پایان مىکنند و کسى این عمل را زشت ندانسته و اگر زشت بداند از ترس مردم نهى نمىکند و دیدى که افراد اموال بسیار در غیر راه خدا انفاق مىکنند ولى در راه خدا از انفاق مالى اندک مضایقه مىکنند
و اگر دیدى که رنجاندن و عقوق پدر و مادر علنى و خوار شمردن آنان شایع شده و در نظر فرزندان بدترین مردم تلقى مىشوند، حتى فرزند خوشحال مىشود از اینکه بر پدر و مادرش تهمت زده شود و دیدى که زنان بر حکومت و سلطنت چیره شدهاند و بر هر امرى که هوا و هوس آنان را تامین کند مسلط گشتهاند
و دیدى که فرزندان به پدر و مادر خود افتراء مىبندند و پدر و مادر خود را نفرین مىکنند و از شنیدن خبر مرگشان خوشحال مىشوند
و اگر دیدى که وضع به اینجا کشیده که اگر شخصى روزى بر او بگذرد که در آن روز مرتکب گناه بزرگى نشود، فسق و فجورى انجام ندهد، کمفروشى و خیانتى ننماید، به حرامى دست نیافته و یا شراب مسکرى ننوشد، در غم و اندوه فرو مىرود و مىپندارد که آن روز او به بطالت گذشته و یک روز از عمرش ضایع شده است
و دیدى که صاحبان قدر خوردنىها را احتکار مىکند
و دیدى که با شراب خود را معالجه مىکنند و براى مریض تعریف و توصیف مىکنند که فلان شراب براى تو بسیار نافع است و از شراب شفا مىطلبند
و اگر دیدى که مردم در ترک امر به معروف و نهى از منکر و ترک اعتقاد به وجوب آن با هم برابرند و دیدى که باد به بیرق منافقین و اهل نفاق مىوزد، ولى بیرق اهل حق حرکتى ندارد و دیدى که مؤذنها و نمازخوانها در برابر مزد اذان مىگویند و نماز مىخوانند…
در چنین روزگارى بر حذر باش، و براى درخواست نجات از خدا به خدا متوسل شو و بدان که مردم در چنین روزگارى غرق در سخط الهى هستند
و اگر خداى تعالى مهلتشان داده، از این کار منظورى دارد و تو منتظر تحقق آن منظور باش و کوشش کن تا خداى عزوجل تو را در وضعى ببیند که خلاف وضع مردم باشد تا اگر عذاب در آنان نازل شود تو زودتر به رحمت خداى تعالى برسى و اگر عذابشان تاخیر بیفتد آنها مبتلا شوند و تو از آنچه آنها در آن هستند بیرون شده باشى یعنى تو مثل آنان بر خداى عزوجل جرأت نکرده باشى و بدان که خداى تعالى اجر نیکوکاران را ضایع نمىسازد و رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
به گزارش سرویس سیاسی شفاف، حجت الاسلام جعفر شجونی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت:
*تا امروز دولت در جاهاي مختلف هزار جور صحبت و به دلواپسان توهين كرده است. يكبار به جهنم حوالهشان كرده، يك بار بيسواد خطابشان كرده و جاي ديگر هم گفته اينها بگذارند و بروند. رهبري بود كه جلوي اين سخنان دولت را گرفت و اجازه نداد بيش از اين به ما توهين شود وگرنه دولت ميخواست به اين روند توهينآميز خود ادامه دهد.
*اعتدال را ابوموسي اشعري آورد و با لفظ «اعتدال» علي(ع) را خانهنشين كرد و گفت علي تندرو است در حالي كه علي دنبالهرو پيامبر (ص) بود و اگر او تندرو بود پس پيامبر (ص) هم تندرو بود. ما در قرآن هم واژه اعتدال را داريم اما در كنارش اغلظ عليهم را هم داريم. آنجايي كه خداوند ميفرمايد: «جاهِدِ الْكفار والْمُنافِقِين واغْلُظْ عليهِمْ». يعني با منافقين و كفار تند و غليظ باش. اين آقايي كه به اسم اعتدال آمده است حرفهايش به اين معناست كه امام خميني هم تندرو بوده است، دولتهاي قبلي همه تندرو بودهاند. دولتي كه نان و بنزين مردم را گران كرده فكر ميكند خيلي هنر كرده است. با اين اوضاع [... ] من هم ميتواند رييس دولت شود، اينگونه كار كردن كه كاري ندارد. ببينيد اين مردم فرزند خميني هستند و خوب ميدانند در اين كشور چه ميگذرد. درست است كه روحاني هم كلاه و هم ريش ما است اما عملكردش براي ما قابل قبول نيست.
*من نميدانم واقعا چرا مردم به ايشان راي دادند. مگر اين آقا چه گفته كه مردم او را انتخاب كردند؟
*مجلس قهوهخانه نيست كه هر توهيني را نثار آن كنند. اين مجلس بسيار مقاومت كرده است، مثل جريان وزراي علوم. مجلس به وزراي پيشنهادي راي اعتماد نميداد چون به خوبي ميدانست آنها به درد اين نميخورند كه وزير علوم جمهوري اسلامي ايران باشند و دلايل قانعكنندهاي هم برايش داشتند.
*من كسي هستم كه تاريخ اسلام و انقلاب را به خوبي ميدانم. دفتر من گاهي پر ميشود از دوربين و خبرنگار كه همه ميخواهند با من در رابطه با انقلاب مصاحبه كنند. درمورد آيتالله كاشاني، آيتالله طالقاني، مصدق، ملي شدن صنعت نفت و پيروزي انقلاب و اينكه در نوفل لوشاتو چه خبر بوده است.
*الان ببينيد در سفرهاي استاني اين دولت استقبال زيادي از روحاني نميشود. چون اين دولت به مردم دروغ ميگويد. يكي از همين دولتيان گفته است كه دولت عوامفريب است. حدود ٦٠ درصد از يارانهبگيران نيازي به يارانه ندارند اما دولت چون انتخابات و مجلس را در پيش دارد و نميخواهد راي مردم را از دست دهد يارانههايشان را قطع نميكند. اين اقدامات عين شرك و نفاق است. دولت اگر ميخواهد اقدامي كند بايد آن را انجام دهد ولو اينكه مردم فردا به او راي ندهند.
*از دولت هاشمي گرفته تا دولت اصلاحات و احمدينژاد و روحاني مايه عوامفريبي در همه آنها وجود دارد و من ميتوانم آن را ثابت كنم. چرا همهچيز را فقط به احمدينژاد ربط ميدهيد. اصلا صراحتا از من سوال كنيد من هم پاسخ ميدهم و ميگويم كه او هم همين گونه بوده است. من از كسي ترسي ندارم. ما چهار سال اول از احمدينژاد حمايت كرديم و پشتش ايستاديم اما در چهار سال دوم به دليل وجود كساني همچون مشايي و بقايي در كابينه و اطرافش به او هم انتقاد كرديم. من نوكر هيچ دولتي نبودهام و آقاي همه دولتها هم هستم. من حرف خودم را ميزنم و از كسي ترسي ندارم.
*من هيچگونه ارتباط كاري و شخصي با احمدی نژاد ندارم حتي شماره تلفنش را هم ندارم كه بخواهم با او تماسي بگيرم.
اگر شوراي نگهبان ايشان را تاييد كند قطعا به عرصه سياست بازخواهند گشت و اداره كشور را دوباره به دست خواهند گرفت.
اگر احمدينژاد بازگردد، صددرصد راي خواهد آورد. احمدينژاد در ميان عوامالناس محبوبيت بالايي دارد. او رييسجمهوري پركار و كمخواب بود. اول صبح همه وزرا را راه ميانداخت و به كارشان ميگرفت. به همه شهرستانها سر ميزد و به مشكلات مردم رسيدگي ميكرد.
*شما طوري سوال ميكنيد كه انگار من احمدينژادي هستم تا بخواهم از او دفاع كنم و پاسخگوي عملكرد او باشم. نه من طرفدار احمدينژاد نيستم من فقط ميگويم چشمم به شوراي نگهبان است. اگر شوراي نگهبان ايشان را تاييد كند پس مشكلي وجود ندارد و ايشان به دليل محبوبيت راي خواهند آورد. حالا معاون اولش هم دزد بوده باشد اصلا از كجا معلوم معاون اول اين يكي رييسجمهور هم دزد نباشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مصرف الکل در ایران ممنوع اعلام شد اما آماری که طی چند سال اخیر به گوش می رسد، چندان خوشایند نیست. شاید دکتر باقر لاریجانی، رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی تهران، اولین مقام رسمی کشور بود که در اردیبهشت سال ۱۳۹۱ از این حقیقت تلخ پرده برداشت و از مصرف الکل در کشور اظهار نگرانی کرد. سال گذشته، گزارش سازمان جهانی بهداشت در مورد الکل نیز نشان داد ایران از میان ۱۹۰ کشور دنیا در مصرف الکل رتبه ۱۶۶ را دارد. این به آن معنی است که خوشبختانه میزان مصرف الکل و تعداد مصرف کنندگان الکل در کشور ما کم و بر اساس آمار نه چندان معتبر و رسمی حدود ۲/۵ درصد است ولی وقتی صحبت از الگوی مصرف می شود، ایران در رتبه ۱۹ قرار می گیرد. منظور از الگوی مصرف یعنی میزان مشروبی که هر فرد الکلی در سال استفاده می کند. این میزان برای ایرانی های الکلی حدود ۲۵ لیتر در سال است، در حالی که در کشوری مثل فرانسه که فقط ۵ درصد جمعیت آن الکل نمی نوشند، الگوی مصرف ۱۳ لیتر در سال است.
چون در مورد الکل به صورت باز صحبت نمی کنیم. مصرف الکل به دلایل شرعی در کشور ما ممنوع است اما حقیقت تلخ این است که ما در کشورمان مصرف کننده الکل داریم و نیروی انتظامی نیز براساس مقاله ای که اردیبهشت سال۹۱ در روزنامه شرق منتشر شد، اعلام کرد که سالانه حدود ۸۰ میلیون لیتر الکل در کشور مصرف می شود. مسلما۸۰ میلیون لیتر فقط مربوط به مصارف صنعتی و تجاری نیست و بخشی به صورت نوشیدنی مصرف می شود. متاسفانه مردم ما در مورد انواع الکل و مصارف آن اطلاعات کافی ندارند. از نظر ماهیت شیمیایی، الکل چند نوع است و انواع سبک و سنگین، خانگی و کارخانه ای دارد. الکلی که در اثر تخمیر میوه و حبوبات به وجود می آید، همان آب جو است و الکلی که در اثر تقطیر حبوبات و میوه به دست می آید، مشروبات الکلی مثل ویسکی و ودکاست اما الکلی که در اثر تغییر شیمیایی در زغال سنگ و نفت به وجود می آید، الکل صنعتی است. الکل صنعتی ماده ای شیمیایی و غیرخوراکی است و اگر مصرف شود، می تواند عوارض حادی مثل نابینایی ایجاد کند. برخی گزارش ها از بیمارستا ن های کشور نشان می دهد جوانان ما به دلیل ناآگاهی الکل ۹۰ درصد صنعتی را از داروخانه می خرند و با وانیل مخلوط می کنند و می نوشند که بسیار پرعارضه است. شرع و قانون مصرف الکل را ممنوع می داند. اما الکل تخمیری را شاید برخی بتوانند تا ۲۰۰ سی سی از نظر جسمی تحمل کنند اما الکل تقطیری را هرگز نباید بیش از ۳۰میلی گرم نوشید. یکی از دلایل شیوع خودکشی و جرح و تصادف در افرادی که در کشور الکل مصرف می کنند، مصرف زیاد الکل تقطیری است. متاسفانه الکلی های کشور ما الکل تقطیری را لیتری می نوشند.
در مورد این موضوع آماری وجود ندارد اما حتی در کشورهایی که منع مصرف فرهنگی و مذهبی الکل وجود ندارد، مثل کشورهای آمریکایی و اروپایی، فروش الکل به افراد زیر ۱۸ سال ممنوع است و نوشیدن الکل قبل از ۲۱ سالگی در اصل نوشیدن زودرس تلقی می شود.
در این نوشته ۲۰ اندرز از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درباره خوردن و آشامیدن (برگرفته از کتاب روش تندرستی در اسلام، ترجمه طب النبی صلی الله علیه و آله) را مرور میکنیم :
۱ - ما قومی هستیم که تا گرسنه نشدیم نمیخوریم و چون خوردیم سیر نشده از غذا دست میکشیم.
۲ - معده محل هر بیماری و پرهیز، سرآمد هر دارویی است.
۳ - معده حوض بدن و رگها بر آن وارد است، پس اگر معده سالم باشد رگها هم سالم هستند و اگر مریض باشد رگها هم بیمار خواهند شد.
۴ - فرزند آدم هیچ ظرفی را پر نکرد که بدتر از شکم او باشد. فرزند آدم گمان میکند که خوردن زیاد، صلب او را محکمتر میکند. اگر به ناچار باید خورد، بهتر است که یک سوم آن برای غذا و یک سوم دیگر برای آب و یک سوم دیگر برای تنفس باشد.
۵ - از پرخوری دوری کنید که آن بدن را به فساد میکشاند و باعث بیماری میشود و سبب میشود که عبادت از روی کسالت باشد. (حال عبادت را از انسان میگیرد)
توضیح آنکه در قرآن کریم هم میخوانیم : کلوا و اشربوا و لا تسرفوا (سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۱) یعنی بخورید و بیاشامید (ولی) اسراف و زیادهروی نکنید.
۶ - کاسه برای کسی که آن را بلیسد طلب آمرزش میکند.
توضیح آنکه متأسفانه امروزه در بسیاری از رستورانها و تالارها در جریان مراسم جشن و غیره غذا با مقادیر زیاد اسراف و دور ریخته میشود و تهمانده ظروف رها میشوند. شاید این بیان نورانی حاوی پیامی به ما هم باشد که غذا را به اندازه در ظرف خود برداریم و نیمخورده را رها نکنیم و دور نریزیم.
۷ - بهترین غذای شما نان و بهترین میوهی شما انگور است.
۸ - نان را با چاقو برش ندهید و آن را گرامی بدارید که خدای سبحان آن را گرامی داشته است.
توضیح آنکه لازم است به نان (به عنوان برکتی عظیم) احترام گذاشته شود و این سنت زیبا که اگر نان را در خیابان یا کوچه ببینیم برداریم و به کناری بگذاریم تا زیر پای عابرین نباشد از جمله موارد تکریم نان است. گاهی دیده میشود که با بیتوجهی در نانواییها، نان به سوی میز جلوی مشتری پرتاب میشود و نظایر آن که باید در این خصوص احترام را در پیش گرفت.
۹ - سرور نوشیدنیهای دنیا و آخرت، آب است.
۱۰ - (غذای خود را) با نمک شروع کنید که آن دوای هفتاد درد است.
۱۱ - وقتی میل به آب داشتید، آن را به صورت مکیدن بخورید و پی در پی (یکسره و یکجا) ننوشید.
۱۲ - هر کس به خوردن زیاد غذا و آب عادت کند قلبش دچار قساوت (سنگدلی) میشود.
۱۳ - هر کس چهل روز گوشت نخورد اخلاقش بد میشود و قلبش دچار قساوت میشود.
توضیح آنکه زیاد خوردن گوشت توصیه نشده و حتی از آن نهی هم شدهایم لیکن نباید به رژیمهای صرفاً بدون گوشت (مثلاً رژیمهای گیاهخواری یا خامخواری محض) هم رو آورد.
۱۴ - خداوند سبحان به یکی از پیامبران خود که از ضعف شکایت کرده بود وحی کرد که گوشت را با شیر بپزد که شفا و برکت در آنهاست.
۱۵ - برنج در میان غذاها مانند رئیس در میان قوم است.
۱۶ - هیچ چیز جز شیر جای خوردن و آشامیدن را نمیگیرد.
توضیح آنکه امروزه شیر را غذایی کامل میدانند و ذکر اهمیت مصرف شیر از حوصله این نوشته خارج است.
۱۷ - بر شما باد عسل، سوگند به کسی که جانم در دست اوست خانهای نیست که در آن عسل باشد مگر اینکه فرشتگان برای ساکنان آن خانه طلب آمرزش میکنند. پس اگر کسی عسل بخورد هزار دوا در درون او وارد میشود و هزارهزار بیماری از او خارج میشود و اگر در حالی که عسل در درون اوست بمیرد، بدن او را آتش نمیگیرد.
۱۸ - هر کس حافظه بخواهد عسل بخورد.
۱۹ - وقتی زنی بچهای به دنیا آورد نخستین چیزی که آن زن میخورد رطب و خرمای شیرین باشد، زیرا اگر بهتر از آن چیزی بود خداوند سبحان به مریم (سلام الله علیها) وقتی عیسی (علیه السلام) را به دنیا آورد، عطا میفرمود.
۲۰ - خانهای که در آن خرما نباشد در واقع غذایی در آن نیست.
نقی! نامی که فخر آسمان است تلفظ کردنش حظ دهان است
ز القاب امام ِ هادیِ ماست امامی که عزیز شیعیان است
امام قد بلند ِ ماه رویی که جدّ حضرت صاحب زمان است
نقی، یعنی تو پاکی! پاک تر از همان آبی که در جنت روان است
نقی، چون مظهر پاکی ست، نامش برای قرنِ آلوده، گران است
به نام مادرش سوگند، زهرا! همان که صبح چشمش جاودان است
نخواهد از نفس افتاد این عشق که از «هادی» به قلب عاشقان است
به کوریِ دو چشم آن حقیری که از فرط حقارت بد دهان است
به هر دیوارِِ این دنیا نوشتیم : «نقی» زیباترین نام جهان است
چـــرا پــشـت ديــوار پنــــــهان شــدن .............. چــرا از هــــياهـــو هـــراســـان شـــدن
چـرا مثل چاهي که از خود تهي ست ............... به يــک ضــربه در خويش ويران شــدن
چـــــرا خـــوي در يــــوزگــي داشـــتن ............. به دنــــــبال دونـــان پــي نـان شــــدن
چـــــرا روزي از مصــــلـحت خواســتن ............. به ظــاهـر فـريبــــي مســلمان شــدن
چـــــــــرا دل به آلـــــودگــــي باخــــتن ............ ز آييـــــــنه هـا روي گـــــــردان شــــدن
تـو آن گـونـه مي کـوشـي از بهـر جاه ............... که مــوري بــراي سـليــــمان شـــــدن
بـــيا تا بـکــوشـيم انســان شــويـــم ................. که زيباست ، زيباست ، انسان شدن
بهلول جواب داد: اي هارون - اگر در بياباني که آب نيست، تشنگي بر تو غلبه کند تا حدي که به مرگ نزديک شوي، چه مي دهي تا تو را جرعه اي آب بدهند که از مرگ خلاصي يابي؟
هارون گفت: نصف پادشاهي خودم را مي دهم.
بهلول گفت پس از آنکه آب را خوردي، اگر ادرارت بند آمد و دفع آن نتواني کرد، بگو ببينم چه مي دهي تا مرضت رفع شود و خلاصي يابي؟
هارون گفت: نصف ديگر پادشاهي خود را مي دهم.
بهلول گفت: پس تو چرا به اين پادشاهي مغروري که قيمت آن يک جرعه آب و يک نوبت ادرار کردن است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سزاوار است که با خلق خدا اين چنين ظلم کني؟؟؟؟
پذیرش جایگاه والای ملت و تواناییهای عظیم آن از سوی دولت و استفاده از این نیروی عظیم در مسیر پیشرفت کشور و حل مشکلات از جمله مسائل مهم در این زمینه است که بهخصوص در سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» مورد تأکید دائمی رهبری بوده؛ تا جایی که پیشرفت کارها را در صورت سپردهشدن آن به مردم میسر دانستهاند:
«تدبیر مسئولان در هر برههای از زمان در دوران جمهوری اسلامی، باید این باشد؛ کارها با تدبیر، با برنامهریزی، با ملاحظهی همهی ظرایف و دقایق در اختیار مردم گذاشته بشود؛ آنوقت کارها پیش خواهد رفت.» ۱۳۹۳/۱۱/۲۹
این توجه به تواناییهای ملت صرفاً بهعنوان مسئلهای تبلیغاتی مطرح نمیشود بلکه براساس برآوردی دقیق و محاسبهشده از توانمندیهای ملت مورد تأکید قرار میگیرد:
«بارها این را گفتیم - اوائل از روی حدس و گمان میگفتیم، بعد آمارهای بینالمللی همین را تأیید کرد – که ما از لحاظ رتبهی استعداد انسانی، در رتبههای بالا هستیم؛ یعنی از متوسط جوامع بشری موجود دنیا خیلی بالاتریم؛ متوسط ما از متوسط دنیا بالاتر است. استعدادهای ما، جوانهای ما فوقالعادهاند.» ۱۳۹۲/۴/۳۰
و براساس این برآورد از واقعیتهای کشور است که مسئلهی اتکا به قدرت درونی به عنوان «کلید حل مشکلات کشور» به یکی از مهمترین مطالبات رهبر انقلاب اسلامی از دولت تبدیل میشود:
«در داخل کشور خیلی امکانات وجود دارد که اگر چنانچه نگاه ما - چه در زمینههای اقتصادی، چه در زمینههای فرهنگی، چه در زمینههای گوناگون دیگر - [ به آنها باشد و] اگر بتوانیم از این نیروهای داخلی استفاده کنیم، کلید حل مشکلات اینجا است؛ یعنی در درون کشور و امکانات داخلی کشور است که از اینها میشود خردمندانه بهرهبرداری کرد. اینها باید شناسایی بشوند. و این است که رتبهی ما را در دنیا بالا میبرد. در مناسبات بینالمللی سهم هر کشوری به قدر قدرت درونی او است؛ هر مقداری که واقعاً در درون اقتدار داشته باشد، سهمش از مجموعهی مناسبات بینالمللی به همان نسبت بالاتر است.» ۱۳۹۲/۶/۶
از سوی دیگر مردم، جریانهای سیاسی و شخصیتهای متنفذ نیز وظیفهی کمک به دولت را برعهده دارند:
«من از همهی جریانهای گوناگون سیاسی درخواست میکنم و اصرار دارم، و همچنین از همهی شخصیتهای متنفذی که دارای نفوذ کلمه هستند، دارای حوزهی تأثیرگذاری در میان ملت هستند، درخواست میکنم به مسئولین، به دولت، به رئیس جمهور کمک کنند تا انشاءالله بتوانند وظائف سنگینی را که برعهده دارند، بهخوبی انجام دهند.» ۱۳۹۲/۵/۱۲
هرگز تصور نکن که فقط به این علت که اوضاع و شرایطی که در حال حاضر داری چندان خوب به نظر نمی رسه پس نمی تونی به اهداف و آرزوهات بررسی و اتفاق هایی که عاشق رخ دادنش هستی برات نمی افته!
میدونی داستان چیه؟ تو فقط یک قطعه ی جدا شده از تصویری که می خوای خلقش کنی رو در اختیار داری، درست مثل یک قطعه پازل که تا زمان آماده شدن نهایی پازل هرگز نمی تونی در موردش قضاوت کنی. خدای رحمان و کائنات قانونمندش از کل این تصویر و پازل نهایی آگاهی داره و به خوبی می دونه که چطور باید بهت کمک کنه، چه اتفاق ها و شرایطی باید برای تو رخ بده و ... تا تصویر نهایی پازل آماده بشه و به اونچه میخوای برسی.
بنابراین به اتفاق هایی که برات می افته و اصلا اونها رو دوست نداری به دید اتفاق های منفی و نا امید کننده نگاه نکن و هرگز به قدرت خدای رحمن و کائنات قانونمندش شک نکن چون خدا هرگز خلف وعده نمی کنه و این قول خداست که تمامی آرزوهای تو رو برآورده می کنه... بنابراین تمامی این اتفاق های به ظاهر منفی فقط یک پیام برای تو داره... که هی رفیق... این راهش نیست، داری اشتباه میری...
بنابراین هرموقع که میبینی شرایط اونطوری که میخوای پیش نمیره باید شاکر و سپاسگزار خدای مهربون باشی چون داره راه صحیح دستیابی به هدفت رو بهت نشون میده و بهت آلارم میده تا خود رو از مسیر اشتباه خارج کنی.
یادت باشه دوست خوبم که کائنات همیشه راه رو بهت نشون میده چون این قانون خداست که ...
خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در بهتری
امیدواره که همواره شاد، ثروتمند و پیروز باشی
دوستدار شما- محمد امین عرفانی زاده
دل بسپار
به آتشي که نمي سوزاند ابراهيم را
و دريايي که غرق نمي کند موسي را
نهنگي که نمي خورد يونس را
و موجي که موسي را از مادرش به دامن دشمنش مي رساند
و ديگري را برادرانش يه چاه مي اندازند ولي سر از خانه عزيز مصر در مي آورد
آيا هنوز نياموخته اي؟!!!!!!!!!
که اگر همه عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد
نمي توانند
پس:
به تدبيرش اعتماد کن
به حکمتش دل بسپار
به او توکل کن و
به سمت او قدمي بردار
.
.
سکوت گورستان را مي شنوي؟!!
دنيا ارزش دل شکستن را ندارد
مي رسد روزي که هرگز در دسترس نخواهيم بود
خاک آنتن نمي دهد که نمي دهد ...........!
بي خيال داشته هايت
بي خيال غصه هايت
بي خيال هرچه که خيالت را ناآرام مي کند
زندگي کن و عشق بورز
زندگي کن و با تک تک سلولهايت لبخند بزن
و فرياد بزن خدايا ممنون
ا.کویر
آموزه هاي زندگاني در آخرين سخنان آسماني
سخنان انسان، سفير صفات و شعاع انديشه او است. آينه اي است كه در آن ابعاد روحي رواني و فكري فرهنگي ما تجلي ميكند و اطرافيان به يكسونگري يا جامعيت ما پي مي برند.